عکس های لبخند دار
آلبوم خاطراتمان را ورق می زنم
عکس های لبخند دار را جدا می کنم
هنوز عادت قدیمی عکس نویسی را فراموش نکرده ام
پشت هر عکس تاریخ و شرح حالی
از لحظه ی حالمان نوشته ام
عکس های تو از خودت بهترند
این را فقط من می دانم و تو ...
تو بلدی ظاهرت را جلوی غریبه ها حفظ کنی مثلا موقع تعارف کردن به صرف شام یک مدل لبخند داری که همه فکر می کنند خودت غذا را پخته ای و کسی هم به روی خودش نمی آورد که دستپخت آشپز خوب محله است!
یا موقع خداحافظی جوری لبخند می زنی که مهمان، نرفته پشیمان می شود که ای کاش بیشتر می ماندم ،
یا حتی وقتی عصبانی هستی و
ابروهایت در هم گره می خورد لبخندت چیز دیگری می گوید یعنی عصبانی نیستی ، که هستی!
این را فقط من می دانم و تو...
ولی الان نه وقت شام است ، نه وقت بدرقه ، نه وقت دعوا و نه اصلا مهمانی داریم!
چون خیالت راحت است لبخندت را از قاب عکس صورتت برمیداری می شوری
می اندازی روی بند تا خشک شود
تا فردا روز از نو و روزی از نو
اگر پایم را از گلیمم درازتر نمی کنم همین یکبار لبخندت را به من قرض بده تا در قاب عکس چوبی روی دیوار همین امشب برای همیشه در تاریخ جاودانه اش کنم ...
نظرات شما عزیزان:
دوسَـم دآری...
مرسـی کِـ بِـم ثـآبِـتَ
کَـردی کِـ فَقَط حَرفـِ )